نظر یادتون نره دوستای گلم
نظر یادتون نره دوستای گلم
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را
تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را، عشق نهان در عصبانیتت را ، و معنای حقیقی سکوتت را….
غمناک ترین بهانه دلم بهانه دیدن توست تو بگو بادل بیقرارم چه کنم؟؟؟؟
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!
اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!
گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !
از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!
چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!
چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!
صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید!
اشکهایم را همه دیدند!
آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!
گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،
فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!
حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم !
اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !
اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!
آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !
گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!
وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،
وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم... وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...
و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند... وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...
بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم.. بي تفاوت مي گذرد...
بین من و تو دیگه هیچی مثل قدیم نیست
نشونی از روزایی که حرفشو میزدی نیست
تازگیا حال منه بغض و تب و خرابی
ببخش صدای گریه هام نمیذاره بخوابی
اگه به جز خاطره هام چیزی واست نذاشتم
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
.
.
.
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست داغ عشق هیچکی مثل اون که پس میزنتت نیست چه بده تنهاشی وقتی هیچ کسی هم قدمت نیست
چقده سخت بدونی
اون که میخوایش نمیمونه که دلش یه جای دیگس و همه وجودش مال اونه چه بده برای اونکه جون میدی غریبه باشی بگی میخوام با تو باشم بگه میخوام که نباشی
نمیدونم چرا این روزهای خیس دلم برای اشک ریختن و گریه کردن تنگه
اگه دنيا مال من بود اگه آسمونو داشتم
ماه رو مي گرفتم از شب پيش چشم تو مي ذاشتم
روي دامنت مي چيدم تك تك ستاره ها رو
از ترانه پر مي كردم لحظه هاي بي صدا رو
من دختر هستم و همین برای من کافیست
مرا دختر خانوم مينامند
مضموني که جذابيتش نفس گير است
دنياي دخترانه من نه با شمع نه با عروسک
معنا پيدا نميکند ونه با اشک و افسون
اما تمام اينها را در بر ميگيرد
من نه ضعيفم نه ناتوان
چرا که خداوند مرا بدون خشونت
و زور و بازو ميپسندد
اشک ريختن ضعف من نيست قدرت روح من است
اشک نميريزم تا توجهي را جلب کنم
با اشکم روحم را ميشويم
خانه بي من سرد و ساکت است
چراکه شور و حال زندگي با صداي بلند حرف زدن
و موسيقي گوش دادن نيست
زندگي ترنم لالايي آرمش بخشي را ميطلبد
که خدا در جادوي صداي من نهفته است
من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نيست که معنا ميگيرم
من به تنهايي معنا دارم
معناي عميقي در واژه ي دختر بودن است
اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظري مرا ضعيفه ميخواند
باز هم قوي تر از قبل از پشت همين واژه سربلند ميکنم
و لبخند ميزنم چرا که خداوند مرا دختر افريده
و همين براي من کافيست.
***
یکی از بزرگان حکایت کند
اگر یک نفر نیمه شب چت کند
و با فرد بیگانه صحبت کند
و کم کم به چت کردن عادت کند
و یک ساعتش را سه ساعت کند
و هر شب به فردی محبت کند
به فرد قبلی خیانت کند
نه حدّ و حدودی رعایت کند
و HIV خویش مثبت کند
و این قصه را پر حرارت کند
برای رفیقش حکایت کند
و او هم رود نیمه شب چت کند
و با فرد بیگانه صحبت کند
و کم کم به چت کردن عادت کند
و یک ساعتش را سه ساعت کند
و هر شب به فردی محبت کند
به فرد قبلی خیانت کند
نه حدّ و حدودی رعایت کند
و HIV خویش مثبت کند
و این قصه را پر حرارت کند
برای رفیقش حکایت کند
و او هم رود نیمه شب چت کند!!!!!!!!
آنقــدر مــــرا سرد کـــرد ؛
از خــــودش .. از عشـــق ..
کــه حـــالا بــه جـــای دلبستن ، یــــخ بستــه ام!
آهــــای !!!
روی احســاســم پــا نگذاریــد ..
لیـــز می خوریــد .!.
دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من
گر از قفس گريزم، كجا روم، كجا من؟
كجا روم؟ كه راهي به گلشني ندانم
كه ديده برگشودم به كنج تنگنا، من
نه بستهام به كس دل، نه بسته دل به من كس
چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من
ز من هر آنكه او دور، چو دل به سينه نزديك
به من هر آنكه نزديك، ازو جدا، جدا، من!
نه چشم دل به سويي، نه باده در سبويي
كه تر كنم گلويي به ياد آشنا، من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه كاهد؟
كه گويدم به پاسخ كه زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابري -
دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من ...
عشقم تا کی تنهایی؟؟؟دارم دق میکنم بیا و
اشکامو واسه همیشه پاک کن تنهایی داره منو از پا
در میاره.پاهام دیگه جون نداره هر لحظه کناره
خودم حست میکنم تا دیوونه نشدم بیا و تنهاییمو
به هم بریز بیا که وقتی باشی جون میگیرم دارم
میمیرم
اشکاموپاک کنم یانه؟
دوسم داری یانه؟
اشکاموپاک کنم یانه بگوتومی مونی باهام
بگوبگوبهم بگوپیشم می مونی توهنوز
توروخداتنهام نزارتوکه دوسم داشتی یه روز
خیلی دوری سالها دوری از من اما نزدیکی مثل روح در بدن انقدر عاشقتم که هیچوقت فراموش شدنی نیستی
دلم گرفته از آدمای که میگن دوستت دارم ولی
معنیشو نمیدونن از آدمایی که میخوان مال اونا
باشی ولی خودشون مال تو نیستن از آدمایی که
میخوان عاشقشون باشی ولی دلشون صد جا دیگه
گیره از آدمایی که دم از رفاقت میزنند ولی موقع
ثابت کردن که میرسه پشتتو خالی میکنن دلم گرفته
از این دنیای کثیف که مرد و مردونگی نباید توش
وجود داشته باشه
واقعاچرامردومردونگي فقط بايدتووجودآدماي گذشته باشه وپس
چرابارفتن
اونامعرفتم رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خيلي سخته كه بغض داشته باشي امانخواي كسي بفهمه
خيلي سخته كه عزيزترين كست ازت بخوادفراموشش
كني..........
خيلي سخته سالگردآشنايي باعشقت روبدون
حضورخودش جشن بگيري.......
خيلي سخته كه روزتولدت،همه بهت تبريك بگن،جزاوني
كه فكرميكني به خاطرش زنده اي....
خيلي سخته كه غرورت روبه خاطريه
نفربشكني،بعدبفهمي دوست نداره
عشق یعنی تنها باشی ویک تکیه گاه
اون که چشمش آسمان باشدوچشمانت زمین
آسمانی بودنت باشد همین
چون کویری تشنه باشی بی قرار
که گویی هردم آسمان برمن ببار
عشق یعنی حسرت پنهان دل
زندگی در گوشه ویران دل
عشق یعنی اینکه همچون سرنهی برپای یک دل داده ای
عشق یعنی سایه ای دریک خیال
عشق یعنی کوچه ای دورودراز
عشق یعنی عطرگل های بهشت
عشق یعنی زندگی وسرنوشت
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت ازیادم
خداحافظ واین یعنی در اندوه تو میمرم
در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم
وبی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
وبرف نا امیدی ب سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق و از دلبستگی هایم؟
چگونه می روی با اینکه می بینی چه تنهایم؟
خداحافظ ،تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که میمانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که میمانی
هر چند مال من نشدی ...ولی
خیلی چیزا یاد گرفتم!
یادگرفتم بخاطر کسی که دوسش
دارم ،باید دروغ بگم
یاد گرفتم هیچکس ارزش شکست
غرورمو نداره
یاد گرفتم دل اونی رو که دوس
دارم ،هرروز به بهانه ای بشکنم
یاد گرفتم هرگز بهش فرصت
جبران رو ندم
یاد گرفتم هرروز دم از عاشقی
بزنم
ولی خودم عاشق نباشم
از بودن ما کنار هم بیزارند
یکروز برای دیدنت می آیم
اما اگر این فاصله ها بگذارند
عشق کش اومده...
دور انداختنی تر از آدامس جویده شده ایه که از
جویدنش خسته شدی و یه سرشو به دندون گرفتی و
یه سرشم گرفتی کشیدی!
اصلا عشق رو چه به کش اومدن؟؟؟
ماو ليلي همسفربوديم اندرراه عشق ... اوبه
منزلهارسيد و ما هنوزآوارهايم!
زیبا ترین اتفاق صبح اون موقع س که ، چشم باز کنی ، بین تاریکی و روشنایی ،حضور یارت رو حس کنی ، آهسته دستش رو لمس کنی ،
نفس بکشی !
آدمــها کنــارت هستند.
تا کـــی؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند.
از پیشــت میروند یک روز...
کدام روز؟
وقتی کســی جایت آمد....
دوستــت دارند.
تا چه موقع؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند...
میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه.
نه...
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود.
و این است بازی باهــم بودن......